در حسرت دمنوش مکی و بومادران

سابقاً کلپوره به از کاسنی باشد بر مزار مرشد کما که دائما یکسان نباشد مراد ما

زورنامه #۵

- یک نرم‌افزاری نصب کرده‌ام، هر روز نوتیوف می‌دهد و می‌گوید در مورد روزت، خودت و حس و حالت بنویس. تمام تلاشم را می‌کنم که هر روز بنویسم. ابتدا که واردش می‌شوی، یک صفحه عظیم از تمامی حس‌های دنیا می‌آورد و لیست می‌کند که الان مثلا بیشتر با کدام یک را حس می‌کنی؟ بعد باید بگردی ببینی کدام یک حقیقت دارند و کدام یک را می‌خواهی داشته‌ باشی؟ یک دروغی به خودت می‌گویی، یک حس خوب را انتخاب می‌کنی (که خیلی هم حالا پرت نباشد) در صورتی که داری در اوج فشار درجا می‌زنی و دقیقا نمی‌دانی امروز چه خاکی باید بر سر کنی! شهرت را ول کرده‌ای و کیلومتر‌ها خودت را جابه‌جا کردی، دوست و خانواده را ول کردی و حالا هم هیچ ایده‌ای نداری که باید چه کار کنی؟ دلیل این همه تغییرات چه بوده؟ خود این نرم‌افزار یک سری فیلم آموزشی داشت که روز‌های اول و به مرور نشانم می‌داد، می‌گفت این انتخابات دروغ کار خوبی است، به آدمیزاد کمک می‌کند که خودش را حفظ کند! چه می‌دانم والا، گمانم می‌توان دروغ مصلحتی حسابش کرد! 

- هفته پیش یک افتخاری به ما دادند و یک جایزه‌ای نصیب ما شد، با پولش یک مانیتور خریدیم که مثلا پشت لپ‌تاپ قوز نکنیم و بتوانیم در خانه هم درس بخوانیم، نخواهیم هر روز از اینور شهر بکنیم و برویم آن سوی شهر، کنار یک مشت آدم غریبه زبان بسته، دو ساعت زمان حرام کنیم و برگردیم. اصلا یک آرامش دو چندانی به خانه‌ام داده، یک خانه محقر دانشجویی که آه در بساط ندارد و بعد در میانش، یک میز و با مانیتور جا خوش کرده، پشتش که می‌نشینم یک حسی از خانه‌مان (بلواقع حالا خانه مامان و بابا، چه درد عجیبی، هنوز نمی‌خواهم قبولش کنم!) می‌دهد و چند دقیقه‌ای آرامش. امروز آمدم پشت همین میز نشستم، دیدم صندلی‌ام شکسته! آخر مرد حسابی، من هنوز ۱۶ روز مانده تا حقوق بگیرم! نکند دوباره انتظار داری من ول کنم و بروم آن سوی شهر؟

- از روزی که آمده‌ام اینجا، چایی خوب گیرمان نمی‌آید و اعتیادش را با قهوه سرکوب می‌کنیم به امید آنکه یک روزی برگردیم به همان خانه و یک چایی خوب گیرمان بی‌آید و همچین بچسبد به شیره جانمان.  

- امروز آمدم در همین نرم‌افزاری که گفتم، حس و حالم را بنویسیم، خسته بودم، گیج و منگ بودم و هیچ ایده‌ای نداشتم که اصلا حس و احساس چیست؟ دروغم را نوشتم، روی صندلی شکسته‌ام نشستم و به مانیتور گران قیمتم خیره شدم. چه بگویم آخر؟ چه نتیجه‌ای می‌خواهم از این‌ها بگیرم؟ می‌دانی، اصلا ولش کن، چای نبات باید لیوانی باشد!

اسم نرم افزاره چیه

هنوز پابلیش نشده، کار تیمی از دوستان هست که ما رو به عنوان ابزار تست استفاده می‌کنند.
فکر کنم اسمش رو میخوان بزارن احوال، گویا کپی یک نرم‌افزاری هست که برای جمع آوری داده تحقیاتی در حوزه روانشناسی یه گروه آمریکایی ساخته و رایگان منتشر کرده؛ ملت برای داده جمع کردن دیتا چه کارا که نمی‌کنن!

دیتا خیلی مهمه حاضرم برای جمع کردن دیتا ادم بکشم(:

کار خوبی کردن دسخوش.

اخلاق خیلی مهمه! مخصوصا امروز که با سقوط فیزیک نیوتونی و نتیجتا رد قطعیت و جبر، اخلاق شمول خودش رو از دست داده و آزادی آدمی رو تضمین میکنه، این یعنی اخلاق نسبیه و تابع زمان و مکان!!!   
این دقیقا همون چیزیه که بشارت داده شده؛ بگو: آیا ایمان نمی‌آوردید؟
منبع: احتمالا یکی از مقالات فصلنامه‌های پژوهشی اخلاق اسلامی.
———
بیا، برات زمینه فتوا هم آماده کردم، حالا میتونی با خیال راحت آدم بکشی…

بچه جان ب نظرم اینکه نتیجه تفکراتت رو‌در غالب جملاتی میگی که مضاف و مضاف الیه اشون خیلی زیاده باعث نمیشه من چیزی بفهمم. اگر میخای نا مفهوم باقی بمونی ادامه بده، اگر میخای مخاطب بفهمه یواش تر بنویس(((: 

چطوری از روی اینکه مضاف و مضاف الیه زیاد دارم، نتیجه‌گیری کردی که سرعت تایپم زیاده؟
-----
فکر می‌کردیم لااقل فارسی بلدیم :(
-----
بعدشم، من دیگه بزرگم!

از اونجایی که کیبورد داری، سرعت تایپت نسبت به شاید چند میلیارد ادم بالا تره، در نتیجه توی نمودار گاوسین توی قسمت میانگین و سمت راست قرار میگیری توی سرعت تایپ. 

ها ممنون الان لیستم رو در میارم و شروع میکنم به قتال(= 

اولا که کی گفته توزیع نرماله؟ حالا بگیریم میانگین سرعت هر کس رو داریم در نظر می‌گیریم و بعد یه جوری قضیه حد مرکزی رو بزنی و بتونیم بگیم نرماله، اونوقت با نامساوی مارکوف احتمال اینکه من سریع بتونم تایپ کنم و خیلی دور تر از میانگین باشم، خیلی کمه! عملا وجود این کیبورد بی تاثیر میشه، مخصوصا که مکانیکیه و من هنوز انگشتام اونقدر قوی نشدن که بتونم راحت دکمه‌هاش رو فشار بدم :)

خیلی واضحه که من استدلالم راجع به سرعت نبود. جمله اولی که نوشتم این بود که تو کیبورد داری! توزیع گاوسین رو میتونم روی هرچیزی که جامعه اماری انسانی رو توضیح بده بزارمش‌.حالا برای جالب تر شدن خودت ایکس و وای نمودار رو حدس بزن چیه.

اونموقع نه ب حد مرکزی نیاز داری نه ب نامساوی مارکوف. و داشتن کیبورد میشه شاخصه اصلی. حالا که یه نمونه خاص هم ازش داری یه شرط دیگه وارد مسئله کردی.

اصلا از بنیان با حرفت مخالفم:

The normal distribution cannot be obtained by rigorous deductions. Several of its putative proofs are awful ... Nonetheless, everyone believes it, as M. Lippmann told me one day, because experimenters imagine it to be a mathematical theorem, while mathematicians imagine it to be an experimental fact.

-- Henri Poincaré, Le calcul des Probabilités. 1896

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
از دار دنیا یه خر سبز آرزوها داشتیم که اونم به بهونه ۸۸ از ما گرفتن!
بعد از سال‌ها خبر رسید روی موتور تصادف کرده، به سرمون زد بریم عیادتش، گفتن شاش‌بند شده، مرده؛
خلاصه شدیم بی‌آرزو مطلق، رو به زوال عقل.
حالا بعد از چند سال برگشتیم به زندگی، یه جورایی مثل ریه‌های روی پاکت سیگار!
همانم کما که اینبار زنده و سرشار، در تقلا برای بهبودی...