در حسرت دمنوش مکی و بومادران

سابقاً کلپوره به از کاسنی باشد بر مزار مرشد کما که دائما یکسان نباشد مراد ما

بهانه و ناله، که مثلا چقدر زندگی سخت است...

۲۱ام یک ددلاین دارم و ۳۱ام یک ددلاین دیگر. ۶ام البته دو تا ددلاین با هم دارم که تقریبا مطمئنم که به یکی‌شان نمی‌رسم ولیکن که واقعا این ددلاین برایم مهم است. در همین میان هم دو تا ددلاین دیگر هست که اصلا تاریخشان یادم نیست! وای زندگی، امان زندگی، که این رنج صندلی برداشته، سوار شتر شده و آمده صاف در خانه ما، شترش خوابیده روی ما و صندلی‌اش را هم گذاشته وسط حیاط و کنار حوض، از هوای بهاری لذت می‌برد و چایی‌اش را سر می‌کشد. این چه سرنوشتی بود که من برای خودم رقم زدم؟

منطقا نه من زندگی سختی دارم و نه این‌ها ناله و فغان حساب می‌شوند. واقعیتش کمی به خودم احساس غرور می‌کنم که اینقدر سرم جدی جدی شلوغ شده و مرز به مرز است که من جابه جا می‌کنم! آن هم چه مرز‌هایی!!! امید است که همینقدر با کیفیت و شیب مناسب رشد کند و مشتقش اولش هیچگاه منفی نشود، حالا تغییرات مشتق دوم هر چه که خواست باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
از دار دنیا یه خر سبز آرزوها داشتیم که اونم به بهونه ۸۸ از ما گرفتن!
بعد از سال‌ها خبر رسید روی موتور تصادف کرده، به سرمون زد بریم عیادتش، گفتن شاش‌بند شده، مرده؛
خلاصه شدیم بی‌آرزو مطلق، رو به زوال عقل.
حالا بعد از چند سال برگشتیم به زندگی، یه جورایی مثل ریه‌های روی پاکت سیگار!
همانم کما که اینبار زنده و سرشار، در تقلا برای بهبودی...