- پنجشنبه ۱۱ فروردين ۰۱
امروز خورشت سبزی خوردم، خیلی چرب بود ولی چسبید، اما بعدش حالت تهوع گرفتم. میگن آدم وقتی که غذای بد میخوره حالت تهوع میگیره، بعضیا هم میگن آدما وقت که از خودشن دور میشن حالت تهوع میگیرن، میگن آدما وقتی عاشق شدن از خودشون دور میشن. میگن آدما موجود عجیبین، با این که عشق براشون تهوع آورده باز عاشق میشن؛ البته میگن موقتیه، بعد یه مدت که خیلی از خودشون دور شدن این تهوع عادی میشه، ولی باید تا آخر عمر با تهوع زندگی کنی! میگن آدما غریبن، تا آخر عمرشون میجنگن که دلیل موندنشون رو ازشون نپرسی، میجنگند که دلیل رو از خودشون نپرسن، میگن اینجوری آدما بدون این که عاشق بشن هم از خودشون دور میشن، یعنی میگن آدما بعد بلوغ تا آخر عمرشون با حس تهوع زندگی میکنن!
میگن خورشتسبزی دوای هر دردیه، عشق از سر میندازه، درد رو هم از بدن، میگن خورشت سبزی آدمو به خدا نزدیک میکنه، اصلا میگن خورشت سبزی در معرفته! احتمالا باید خورشت سبزی که میگن چرب باشه مگر نه دلیلی نداره که آدم یکباره بیافته اون کنج و بعدش متحول شه، اما اگر چرب باشه آدم چرتش میگیره و وقتی که بیداره ذهنش هزار راه میره، میگن این که ذهن آدم هزار راه بره خوبه، ذهن آدمو باز میکنه و فکرهای نو میزنه به سرش؛ احتمالا برای همینه که باید خورشت سبزی آدمو متحول کنه! ولی اون قستی که میگن عشقو از سر میاندازه رو قبول ندارم، میگن بوی یار آدمو معتاد میکنه، شاید یار بوی خورشتسبزی میده، اینجوری دیگه طرف به یار نیاز نداره!
فکر کنم منم بوی خورشتسبزی میدم، مگر نه دلیلی نداره الآن اینجا هذیان بگم.
- شنبه ۴ دی ۰۰
- پنجشنبه ۴ شهریور ۰۰
- يكشنبه ۹ خرداد ۰۰
این یک متن ساده است، هدف خاصی هم ندارد؛ حرف های آموزنده نمیزند و با چرندیات هم پر نشده است، چیز خاصی از آن دستگیر شما نمیشود و نتیجهای هم از آن برای شما وجود ندارد، نه باعث باراش باران خواهد شد و نه خواندنش شما را حفاظت خواهد کرد!
این یک متن ساده است، هدف خاصی هم ندارد؛ به شما یاد نمیدهد که چگونه عاشق شوید، جادو رسیدن به معشوق هم ندارد، نه کاری میکند که به عاشق پیشه ها بر بخورد و نه مشکلی با این افکار خلف مطلق دارد، حرفی در مورد گردش ماه و تاثیراتش بر مدار زمین بلد نیست و گذر عمر ستاره ها را مورد بررسی قرار نمیدهد، نه به آن دور دست های آسمان نگاه میکند و نه خودش را به روی مشکلات زمین متمرکز کرده، نه به سیاست او بد میگوید و نه از حفاظت این خوش میگوید، رشد درختان در شهر های مختلف را مقایسه نمیکند و آمار های تغذیه فردی را هم مورد مکاشفه قرار نمیدهد، ماهی های دریا را به حال خود وا گذاشته و در مورد فیل هایی که توسط مارها بلعیده شدهاند هم بحثی نمیکند، شباهت مارهای بووآ به کلاه یا حتی حرام شدن ۲ روز از زندگی یک جوان پولدار که دلش میخواهد به فلان شغل بیهوده بپردازد را هم کاری ندارد.
این متن خیلی ساده است، هدف خاصی هم ندارد؛ نه دنیای ادیان را کار دارد نه آن سوفی بی مذهب را، نه دختری که با نور ماه زندگی میکرد را کار دارد و نه آن اندیشه های فئودالیسم قرن ۱۰ام را، نه گذری بر روند انقلاب های مردمی میکند و نه گذری بر سفر باد از کرانه رود سند، نه کاری به نامگذاری بینهایت دارد و نه آن کشوری که حیوانات ساختند، نه سیری در سفرنامه ها دارد و نه سیری بر سفر آپولو، نقدی بر جنگ جهانی را بحث نمیکند و آن فیلم گمشده را هم نقد نمیکند، نه به شما کمک میکند که سیره زندگی آن مرحوم را بفهمید و نه به شما کمک میکند که از کچلی یا مشکلات جنسی رنج نبرید، رفتار شما در خانه را مربوط به موضوع نمیداند و موضوعش را به گستره هیچ نمی خواند، ساده نیست اما چیزی هم برای گفتن ندارد، زمان میگذرد و این هم میرود.
آری میدانم، این متن خیلی خیلی ساده است، هدف خاصی ندارد و زمین را را از حرکت وا نمیدارد و گازش را هم نمیگیرد که برود، بی ارزش نیست اما ارزشی هم ندارد، درست مانند زندگی. آری میدانم، این متن ساده است، همه میتوانند و میدانند چگونه؟ اما آیا نباید نوشته شود؟ آیا نباید خوانده شود؟ و هزار «آیا نباید؟» دیگر
- جمعه ۱۷ ارديبهشت ۰۰
- سه شنبه ۳۱ فروردين ۰۰

بعد چند وقت به سرمون زد بریم عیادتش، گفتن رو موتور تصادف کرده، شاشبند شده، مرده؛
خلاصه شدیم بیآرزوِ مطلق، رو به زوال عقل...
یاد خاطرههای من و ممد به خیر.