«ساعدی» میگفت، دو دیوانه؟ که چی؟ و انگار ما همه عاقل بودیم!
- شنبه ۲۷ مرداد ۰۳
سابقاً کلپوره به از کاسنی باشد بر مزار مرشد کما که دائما یکسان نباشد مراد ما
«ساعدی» میگفت، دو دیوانه؟ که چی؟ و انگار ما همه عاقل بودیم!
توی مقدمه اش از فروغ هم نوشته.. براهنیِ دغل! :))
آدم توی دلش میگه هی خدا چی میشد فلانی برگرده باز بنویسه. خدا هم نگاه میندازه میگه چون تویی، قبول. دل نیست که؛ چاه عریضهی مسجد جمکرانه. دنیا نیست که؛ سرزمین عجایبه.
سلام هاشم کوچیکه =))