دندانهایم درد گرفتهاند، گونههایم رد افتادهاند، لبهایم سیاه شده، لثههایم سیاهتر، بوی سولفید هیدروژن تفتان و حسن علی را میدهم، جانم را گرفته و نیرویی ندارم، تمام بدنم راس دو ساعت به گزگز میافتد و درد میکند، پایم از کار افتاده و سینههایم خس خس میکند و دو پله به زور میروم؛ هنوز هم میکشم، نمیدانم چه دارد ولی پک به پک خودم را لعن و نفرین میکنم و پک بعدی را محکمتر میکشم.
- جمعه ۲ شهریور ۰۳