در حسرت دمنوش مکی و بومادران

سابقاً کلپوره به از کاسنی باشد بر مزار مرشد کما که دائما یکسان نباشد مراد ما

اصلا بکش تا شیره جونت در بیاد!

دندان‌هایم درد گرفته‌اند، گونه‌هایم رد افتاده‌اند، لب‌هایم سیاه شده، لثه‌هایم سیاه‌تر، بوی سولفید هیدروژن تفتان و حسن علی را می‌دهم، جانم را گرفته و نیرویی ندارم، تمام بدنم راس دو ساعت به گزگز می‌افتد و درد می‌کند، پایم از کار افتاده و سینه‌هایم خس خس می‌کند و دو پله به زور می‌روم؛ هنوز هم می‌کشم، نمی‌دانم چه دارد ولی پک به پک خودم را لعن و نفرین می‌کنم و پک بعدی را محکم‌تر می‌کشم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
از دار دنیا یه خر سبز آرزوها داشتیم که اونم به بهونه ۸۸ از ما گرفتن!
بعد از سال‌ها خبر رسید روی موتور تصادف کرده، به سرمون زد بریم عیادتش، گفتن شاش‌بند شده، مرده؛
خلاصه شدیم بی‌آرزو مطلق، رو به زوال عقل.
حالا بعد از چند سال برگشتیم به زندگی، یه جورایی مثل ریه‌های روی پاکت سیگار!
همانم کما که اینبار زنده و سرشار، در تقلا برای بهبودی...